۱۳۹۱ آبان ۱۷, چهارشنبه

انتخاب مجدد اوباما، كار ايران را سخت تر كرد نه آسان تر!

شك نكنيد كه انتخاب دوباره اوباما كار حكومت ايران را «سخت تر» خواهد كرد نه آسان تر! شايد حكومت ايران آرزو مي كرد رامني برنده شود تا بتواند يك بازي تازه را اين بار با جمهوريخواهان و دولت رامني شروع كند و دهها فرصت جديد براي «وقت كشي» به دست بياورد و برنامه هسته اي خود را هم تا مراحل غيرقابل بازگشتي جلو ببرد.
اگر ميت رامني برنده مي شد، ايران فرصت مظلوم نمايي و بازيگري تازه در سطح كشورهاي اسلامي را هم بدست مي آورد. اما حالا ايران با «ادامه يك برنامه» از سوي دولت اوباما روبروست كه در آن تا آستانه فروپاشي پيش رفته است. پس انتخاب مجدد اوباما امكان تازه اي به نظام نمي دهد و همين براي حكومت ايران ناراحت كننده است!
جمهوري اسلامي «مرد برهم زدن بازي» و «خريد وقت» در بازيهاي جديد است. اين بار بايد به ادامه همان بازي قديمي تن بدهد كه تاكنون در آن شكست خورده و راه گريزي هم از آن ندارد!
اول: اين احتمال را براي سياست بازان حكومت در ايران هم در نظر بگيريم كه ميل قلبي با آنچه نمايش مي دهند فرق مي كند.. آنها امكانات زيادي با آمدن ميت رامني بدست مي آوردند كه در كنار «خطرهايي» كه داشت، برايشان «فرصت هاي» تازه اي هم خلق مي كرد و بنابراين ارزش فراواني داشت و اين فرصتها به آن خطرها مي ارزيد. در سياست، «هزينه و فايده» امور را مي سنجند و بر اين مبنا، ايران فايده بيشتري از پيروزي رامني مي برد. اگر چه در ظاهر تهديدات بيشتري هم مي شد. اما ايران همواره مدعي است از تهديدها، فرصت سازي خواهد كرد و در مواردي هم موفق بوده است. با انتخاب دوباره باراك اوباما اين فرصت كه مي توانست از دل تهديدهاي جمهوريخواهان بدست بيايد، نيامده از بين رفت.
دوم: آرايش فعلي دو كشور در مقابل همديگر به سود ايران نيست!  در نگاه كلي ميت رامني را مي توان اهل «جنگ سخت» دانست و باراك اوباما را متخصص «جنگ نرم»! سياست دموكراتها و دولت باراك اوباما در دسته بندي جنگ نرم قرار مي گيرند و سياست رامني در دسته بندي جنگ كلاسيك قرار داشت! جمهوري اسلامي شيوه هاي جنگ نرم را نمي شناسد و ترجيح مي دهد ميدان بازي، ميدان جنگ سخت و رجزخواني نظامي و موشك و بمب باشد تا ميدان فشارهاي غيرمستقيم، تحقير و تن دادن به مصالحه!
بخصوص وجهه صلح طلب شخص اوباما باعث شده با تمام فشارهايي كه دولت او بر نظام ايران وارد كرده، مورد انتقاد جهاني قرار نگيرد. اين موقعيت بخاطر پيش زمينه ذهني جهانيان از دولت بوش و جمهوريخواهان، براي آقاي رامني نه تنها وجود نداشت، بلكه كاملا" برعكس بود و چنانچه وي پيروز مي شد، حتي اگر مداراي بيشتري هم با ايران مي كرد، پيشاپيش متهم به تندروي مي شد. اينك اوباما تحريمهاي اقتصادي و بانكي ايران را حتي اگر تا آنجا پيش ببرد كه جنگي ناخواسته هم رخ بدهد، باز هم بخاطر مداراي اين سالهايش، مورد انتقاد افكار عمومي جهانيان قرار نخواهد گرفت و مردم او را مانند دولت بوش مؤاخذه نخواهند كرد. به عبارت ديگر، اوباما بخاطر مدارا و تحملي كه تاكنون درباره ايران نشان داده، پيشاپيش از نوعي حق براي برخوردهاي تندتر با ايران برخوردار است! اين موقعيت ويژه، براي ميت رامني برعكس مي بود اگر پيروز انتخابات ديشب مي شد!
سوم: فرصت بقاي نظام از راه ناسيوناليسم از دست رفت! سئوال اين است: با انتخاب رامني وضعيت مخالفان جمهوري اسلامي چه مي شد؟ برخي گمان مي كنند در صورت پيروزي ميت رامني، وضعيت مخالفان حكومت بهتر و منسجم تر از اين مي شد و بعضي معتقدند حتي «تكليف حكومت» هم با يك حمله نظامي محدود(!) يكسره مي شد!! اين دوستان به ساختار سياسي آمريكا توجه لازم را ندارند، زيرا ميت رامني بدون توجيه افكار عمومي و ماليات دهندگان آمريكايي و جلب نظر كنگره و سنا نمي توانست «اگر هم طرح جنگي در سر داشت» آن را به سرعت عملي كند. گواينكه جنگ با ايران، مورد تأييد مخالفان جمهوري اسلامي هم نيست و همه متفق القول هستند كه جنگ لزوما" به برقراري دموكراسي در كشورمان منتهي نخواهد شد.
چنانچه رامني پيروز مي شد و قصد حمله نظامي به ايران مي كرد، حكومت ايران مي توانست با آساني بيشتري از حس ناسيوناليسم ايرانيان براي بقاي خود بهره بگيرد و جمعيت بزرگ مخالفان را به دو شقه «وطن دوست/وطن فروش» تقسيم كند و اردوگاه مخالفان خود را به شدت متلاطم كند. بلافاصله ميهن دوستان به درستي براي دفاع از ميهن واكنش نشان مي دادند و در موضع دفاع از وطن مي ايستادند و ناگهان خود را در «كنار حاكميت ايران» و در راستاي بقاي نظام مي يافتند!! كساني هم كه به همسويي با نظام ايران تن نمي دادند، لابد وطن فروش خواهند بود و كيست كه نداند «چند دستگي مخالفان» فقط يك برنده دارد و آن هم حكومت فعلي است!
حكومت ايران با تظاهر به ناسيوناليسم و وطن دوستي، بدنبال بقاي خويش است و اين را در قضيه دعواهاي نمايشي بر سر سه جزيره ايراني خليج فارس نشان داد. نظام با سودجويي رندانه از حس وطن پرستي مخالفان خود، براي سركوب نيروهاي مخالف جمهوري اسلامي و جمعيت مهاجرين ايراني كه «مخالفان خاموش» حكومت هستند و براي خنثي كردن روند دموكراسي در ايران، بهترين و بيشترين بهره را از آن مي برد. اكنون اپوزيسيون اگرچه همچنان مشكلات خاص خود را دارد و به اندازه قابل قبول «منسجم و خلاق و كارآمد» نيست، اما هنوز هم درگير بازي رندانه حكومت يعني «وطن پرست/وطن فروش!» نشده است. اينك مخالفان حداقل در موارد كلي با يكديگر هم عقيده اند و با همين وضعيت هم، هنوز يك «مشكل» براي نظام محسوب مي شوند. روزي كه نيروهاي مخالف حكومت مجبور شوند براي دفاع از خاك ايران، در مقابل همين آقاي رامني و آمريكا بايستند، خواهيم ديد كه شوق امروزشان براي انتخاب شدن ميت رامني بسيار زودگذر و سطحي بوده است. زيرا در آن روز، ناگزير مي شدند در مقابل رامني و دولت آمريكا بايستند و از وطن خود دفاع كنند و جمهوري اسلامي هم از اين جمعيت چهار ميليوني خارج نشين و امكاناتي كه دارند، بهره هاي فراواني براي «بقاي» خود مي بُرد كه تصورش چندان سخت نيست. از اين زاويه هم پيروزي رامني مورد علاقه حكومت تهران بود!
از اين زاويه كه به موضوع بنگريم؛ به عقيده من بيشتر از همه، اين جمهوري اسلامي است كه از انتخاب مجدد باراك اوباما سرخورده و عصباني است؛ زيرا منبعد كارش به مراتب سخت تر خواهد شد نه آسان تر!
در فيس بوك همگاني اين بحث با مشاركت مخاطبان دنبال مي شود.

۲۰ نظر:

ashkan گفت...

فرین بر مردم امریکا انتخابات ازاد یعنی این. من واقعا حسرت انتخابات ازاد امریکا رو می خورم کاش ایران هم اینطوری بود

ناشناس گفت...

سگ زرد برادر شغاله

ناشناس گفت...

به چناب اوباما تبریک میگم به ملا های حاکم تسلیت!

ناشناس گفت...

به این جملات توجه کنید:باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا و نامزد حزب دمکرات‌، در انتخابات روز سه شنبه این کشور با شکست میت‌ رامنی‌ از حزب جمهوری‌خواه، برای بار دوم به ریاست جمهوری ایالات متحده برگزیده شد.
میت رامنی پیش از پایان شمارش آراء در جمع هواداران خود حاضر شد و با پذیرش شکست گفت برای باراک اوباما دعا می‌کند که در هدایت آمریکا موفق باشد.نامزد جمهوری‌خواهان اظهار داشت زمان آن است که اختلافات حزبی را کنار گذاشته و برای آینده کشور با یکدیگر کار کرد.رییس جمهوری آمریکا با قدردانی از رقیب خود، رامنی، اظهار داشت که قصد دارد با او برای همکاری‌های آینده دیدار کند.
ما هر روز در رسانه ها صحبت از اخلاق(آنهم از نوع اسلامی) در همه حوزه های کشور میکنیم اماببینید که چگونه دو رقیب بعد از رقابتی پرهیاهو وجنجالی با ادبیاتی محترمانه صحبت میکنندمقایسه کنید با ادبیات داخل کشور که جز کلمه خائن ،فتنه گر،جاسوس،منحرف و....چیزی شنیده نمیشود.برای ایران متاسفم

يك بسيجي گفت...

متاسفم از انتخابات مجدد باراک اوباما.....
فقط خواستم بگم..ما مردم ایران که بدبخت هستیم و حالا هم که اوباما انتخاب شده زیاد وضعیتمون تغییری نخواهد کرد...ولی امیدوارم در 4 سال آینده سقوط ابر قدرتی آمریکا به رهبری اوباما را شاهد باشیم...ضمنا منتظر ایران اتمی هم باشید.

ناشناس گفت...

بازی "کارتر_ریگان"در دهه 1980تکرار نشدو....

ناشناس گفت...

عاشق اوبام من آخ ه ه ه ه

مريم از رشت گفت...

من هم به نوبه خودم انتخاب دوباره اقاي اوباما به عنوان رييس جمهور امريكا رو نقطه عطفي در جهت حل اختلافات ايران و جهان ميدونم و اميد دارم با همكاري مسؤلين كشورمان با ايشان تحريمها حذف ومشكلات حل گردند

ناشناس گفت...

بریک به اسلامگرایان که چهار سال دیگر بر سکوی قدرت مقتدرانه باقی ماندند. هیچگاه تا این حد قدرتمند نبودند.

ناشناس گفت...

من از این بابت تبریک می گم به ایشون و آرزو دارم این ملت راه رشد خودش رو به سوی کشف دروازه های نو در دانش و تمدن ادامه بده. با توکل به پرودگار جهان که شعار ملی ملت آمریکاست . In God We trust

بسیار خوشحالم از این حسن انتخاب . چون باراک اوباما نشون داد برای رفع مشکلات بین دولتها هر چقدر که مشکل بزرگ باشه در عین داشتن قدرت و اختیار نشون داد راه دیگه ای جز جنگ و کشتار برای رفع مشکلات وجود داره.

ناشناس گفت...

راستش نمی دانم خوشحال باشم یا ناراحت
رامنی میخواست کار ایران را یکسره بکند و جنگ را شروع کند هر چند جنگ یک مصیبت است و ویرانی و خرابی بسیار بر جای خواهد گذاشت اما میتوانست ایران را از شر آخوندهای منحوس نجات دهد
اما این تحریم های که هم اکنون بر ایران اعمال میشود شاید ضررش از جنگ بسیار بیشتر باشد و تنها عده ای سود جو از ان سود میبرند و مردم دارند از بیکاری و فقر مینالند

ناشناس گفت...

از ساعاتی پیش شمارش آراء در آمریکا شروع شد
طبق اعلام اولین نتایج شمارش آرا ریاست جمهوری آمریکا

بین باراک اوباما و میت رامنی
در 20 ایالت این کشور
هم اکنون محمود احمدی نژاد با 63% آرا در صدر است!!!!

ali گفت...

من این پیروزی را به آقای اوباما و مردم امریکا تبریک می گویم.به امید روزی که دوباره ایران و امریکا روابط صمیمانه و خوبی با هم داشته باشند و صلح و دوستی برقرار شود.

ناشناس گفت...

من پیروزی اوباما را پیروزی دموکراسی بزرگ امریکا میدانم وضمن تاسف الیم ودردناک ازانتخابات کشورمان این موفقیت بزرگ را به مردم بزرگ امریکا تبریک میگویم .

ناشناس گفت...

به تندروهاي جنگ طلب وكساني كه آرزوي حمله به ايران داشتندتسليت عميق ميگم.تبريك به ايران دوستان ومردم آمريكا,اميدوارم باراك اوبامابطورمسالمت آميزقدم درراه حل مسأله ايران بردادره ودودولت باهم مذاكره كنند

ناشناس گفت...

به رئیس جمهورومردم آمریکاتبریک می گویم به امیدصلح وامینیت درسراسرجهان

ناشناس گفت...

فعلا که همه چی به همه چی ربط داره و باعث گرونی و ارزونی میشه
ببینیم این آقا چه گلی میخواد بزنه به سر ما !!!!

ر.رضایی گفت...

نامه غم انگیز جمعی از زندانیان زندان عمومی تبریز علاوه بر اندوه عمیقی که بهارمغان آورد، مرا به سی و یکسال پیش برد. این عزیزان از اوین به نام هتل اوین یاد کرده بودند. این عبارت پوزخندی تلخ بر لبانم نشاند چرا که ماهم آن موقع از این زندان به همین نام یاد میکردیم. شرح مصیبت هایشان را خواندم و بر دردهایشان گریستم ولی هرچه خواندم نشانی از آنچه بر من و من ها در هتل اوین دهه شصت بخصوص سالهای شصت و شصت و یک رفت ندیدم. گمان نمیکنم آن روزها در تاریخ ایران چه قبل از آن دوران و چه بعد از آن هرگز تکرار شده باشد. این عزیزان در بند در زندان عمومی تبریز، کسانی که همین الان در زندان اوین هستند ، حتی آنها که به کهریزک رفتند ، آنها که در رجایی شهر و گوشه گوشه این سرزمین که حکومت وحشت بر آن حکمفرماست اسیرند نه تنها تصور آنچه بر هزاران زندانی که طبق قوانین بین المللی کودک بودند را نمیتوانند بکنند بلکه به لطف خدا و یمن پیشرفت تکنولوژی لااقل صدایشان به گوش جهانیان میرسد. ای کاش هزار حنجره داشتم و جرات آن که از هر حنجره صدهزار قصه تلخ را فریاد میزدم ...بازهم تمام نمیشد. حتی همانکه من به چشمهای خودم دیدم تمام نمی شد چه رسد به آنها که من ندیدم و حتی نشنیدم.از کدامش بگویم؟ از آن شب سرد یخزده که دختر نحیف شانزده ساله ای بعد از ماهها دربدری و آوارگی برای اولین بار از سر ناچاری و بی پناهی به خانه پدری برگشت و بر سر سفره او نشست؟ از اینکه هنوز لقمه اول کوکوی سیب زمینی مادرش را به دهان نبرده بود ، لوله سرد مسلسل ژ 3 را پشت گردنش احساس کرد؟ فکر میکنید چکار کرده بودم؟ بخدا هیچ...بجز چند فریاد و مشتی اعلامیه و روزنامه...هیچ.از کدامش بگویم؟ از کودکان شیرخواره ای که بعد از هر انهدام خانه تیمی به بندها سرازیر میشدند؟ هرکدام لااقل دو سه هفته 24 ساعت یکبند زار میزدند تا از حال بروند. یکی و دو تا نبودند. مسئولیت هرکدام را به یکی از همان دختر بچه ها میسپاردند که خودشان مادر میخواستند.از کدامش بگویم؟ از یکشنبه ها و چهارشنبه هایی که به محض اینکه صدای خش خش بلندگوی بند به گوش میرسید سکوت مرگ هردو طبقه بند 240 را که بیش از هزار نفر را در خود داشت فرا میگرفت؟ حتی بچه های کوچک هم از هیبت این سکوت ، ساکت میشدند. یکشنبه ها و چهارشنبه ها روز اعدام بود.از حمام رفتن و لباس شستن و ظرف شستن بگویم؟ آب سرد اوین را فقط باید لمس کنید تا بفهمید چه میگویم. هفته ای یکبار از ساعت 12 شب تا چهار صبح آب حمام گرم میشد و پانصد نفر باید زیر هفت تا دوش در عرض این چهار ساعت حمام میکردند و همان جا هم لباس عوض میکردند. از این پانصد نفر لااقل پنجاه نفرشان بچه کوچک و پیرزن علیل و بچه های تازه تعزیر شده لت و پار بودند که یک نفر باید حمامشان میکرد.چند هزار تا از آن دخترکان بی گناه به همراه برادران همسن و سالشان بی گناه بی گناه بی گناه غریبانه به خون طپیدند و هرگز کسی نامی از آنها نشنید؟ وگوری از آنها به جا نماند؟ ویادی از آنها بر لبها نرفت؟ چند هزار تا؟ چه کسی میداند؟ به راستی رنج های این مرز و بوم را پایانی هست؟ آن دخترک شانزده ساله که حال بزودی مادربزرگ میشود ، کی از شر این کابوس های شبانه خلاص میشود؟ کی این مملکت روی آرامش به خود می بیند؟ این زندان ها کی خالی میشوند؟ این فریاد ها کی به فریاد رس میرسد؟ چه کسی داد آن بی گناهان بی گور و کفن را از بیدادگر میستاند؟ اصلا کسی یادش هست؟ شما را به خدا یک نفر بیاید این تکه از تاریخ این مملکت را قیچی کند تا از یادها برود. تا از روزگارمحو شود بلکه هزاران نفر مثل من در سراسر دنیا یک شب بی کابوس را به سر کنند. بعد از سی سال یک قدم بدون درد روی زمین بگذارند. یک نفر به داد اینها که الان زندان هستند برسد. سی سال دیگر چه میگویند؟ مباد که همین حرفا را تکرار کنند.خدایا روحم درد میکند. میدانید چرا؟اسم یکی از همان بچه های کوچک را که آن موقع با مادرش در بند ما زندانی بودند دیدم که در پی اعتراض به انتخابات 88 به زندان اوین افتاده! سی و چند سالش است الان؟ یک کاری بکنیم. نکند سی سال دیگر بچه او هم ....

يك وطن پرست گفت...

آقاي داد انتخابات آمريكا تا حالا كي به درد ما خورده كه حالا سود داشته باشه همين ديوس ها سال57 خميني هندي-عرب را علم ملت آريايي كردند.ذهنتون منحرف شده،نه پس بخوانيد:سامانه اطلاعات بهشت زهرا در پاسخ به پیگیری‌های بی‌بی‌سی اعلام کرد: "ستار بهشتی در بهشت زهرا، غسل و در قبرستان رباط کریم به خاک سپرده شده است."خانواده این وبلاگ نویس پیشتر گفتند: ستار بهشتی کارگر و وبلاگ نویس ٣٥ ساله، در تاریخ ٩ آبان ماه ١٣٩١ در منزلش از سوی پلیس فتا ( پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات) به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی از طریق فعالیت در شبکه اجتماعی و فیس بوک" بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شد.به گفته نزدیکان ستار بهشتی، این وبلاگ‌نویس در سال ١٣٨٢ در ارتباط با اعتراضات دانشجویی دستگیر و مدتی را در بازداشت بسر برده بود. پلیس ایران هنوز در باره مرگ وی رسما توضیحی نداده است.یک منبع آگاه که نخواست نامش فاش شود، به بی‌بی‌سی فارسی گفت: "این وبلاگ نویس دهم آبان بعد از ظهر وارد بند ۳۵۰ می شود. به شدت شکنجه شده بود و مچ‌های هر دو دستش به شدت کبود بود که نشان می‌داد جوجه شده است. (نوعی شکنجه که در پلیس آگاهی ایران مرسوم است. دست ها را می بندند و مظنون یا متهم را مانند جوجه از سقف آویزان می کنند) این زندانی پیش از انتقال به بند در بهداری بستری بوده اما عصر روز ۱۱ آبان‌ماه از این بند به مکان نامعلومی منتقل می‌شود."سه شنبه ۱۶ آبان (۶ نوامبر) خبر مرگ این وبلاگ نویس منتشر و گزارش شده بود که به خانواده ستار بهشتی اطلاع داده شده که برای تحویل گرفتن جنازه او به پزشکی قانونی کهریزک مراجعه کنند.
گزارش ها از تهران حاکی از آن است که اعضای خانواده ستار پس از علنی شدن موضوع مرگ وی تحت کنترل شدید امنیتی هستند. برای مراسم کفن و دفن تنها به داماد خانواده اجازه داده شده تا در قبرستان حاضر شود و بقیه اعضای خانواده اجازه حضور در مراسم خاکسپاری را نداشتند.
اين همزمان با پيروزي اون اوبامات بود بابك!!! جان هوطن ارزش يك نوشته در وبلاگت را ندارد؟؟؟!!!!

ناشناس گفت...

آقای داد نوشته هایتان عالی است . فقط لطفا از واژه ایران برای این نامردان استفاده نکنید .